آسمان آبی
فریاد من از غم عشق نیست...
سالهاییست در حسرت سایبان چتر توام
نظرات شما عزیزان:
میسوزم و خیس انتظار باران تو ام
کاش میشد همان زمستان هایی بیاید که
غرق در برف رویا ؛ در آغوش باز توام
محسن ناپیدایی چرااااااا؟
بدو بیا آپم...
بدو داداشی گلم
حرف نداشت محسن...
به قول خودت کولاکه... کولاک
نوشته شده در پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:آسمون آبی,زمستان,برف رویا,حسرت,سایبان,شعر,عاشقانه,رباعی, ساعت
17:58 توسط محسن
Power By:
LoxBlog.Com |